جهان کوچک من
فکر میکنید دنیا یکسان و زشته و همه به یک واقعیت نگاه میکنیم؟ فکر میکنید جهان از دید من و شما حقیقت مسلمه و هرکس که جور دیگه ای میبینه جهان رو توهم زده و دروغ میگه؟
تنها کافیه یکبار تجربه ی افسردگی داشته باشید یا دختر باشید و یک دوره پریود رو طی کرده باشید تا بفهمید جلوی چشم همه ی ما یه عینک رنگی هست که باعث میشه دنیا رو اون شکلی و اون رنگی ببینیم. یکی عینکش خاکستریه، یکی رنگی، یکی جدی و قرمز، یکی سبز و سازنده... دنیایی که توش زندگی میکنیم خیلی فرق میکنه با هم. اونی که خوشحاله هرروز، لباسهای رنگی میپوشه، از خوندن یه کتاب خوب حظ میکنه و از نظرش زندگی شگفت انگیز ترین اتفاق ممکنه خل و چل نیست! فقط عینک روی چشمش کمی از من و شما شادتر و زیباتره.
و نمیدونم چرا این روزا هرچی عینکت زشت و بدرنگ و کریه باشه یعنی شما اندیشمندتر و خفن تری و هرچقدر عینک روی چشمات رنگی و قشنگ باشه انگ سرخوش و ابله بودن و سطحی بودن میزنن بهت. نمیدونم شاید واقعا اجتماع به آدمای خاکستری مغز و بدبین نیاز داره برای پیشرفت. اما خودمون چی؟ جدای از اثری که روی اجتماع میذاریم خودمون نباید شاد باشیم؟ نباید در عین مطالعه و سواد و به موقعش همراهی با اجتماع، راهی پیدا کنیم تا این زندگی سراسر دغدغه به چشممون زیبا باشه و خوب بگذره؟ حق نداریم بدونیم که شاید جهان جای بدیه اما جهان کوچکی که من اطرافم میسازم در چشم خودم زیباترینه و ارزش زندگی داره؟
همین فکرا باعث شده که دلم بخواد فاصله بگیرم از خبرهای بد. برم به سمت روشنایی های دنیا (و منظورم از روشنایی بلاگرهای رنگی رنگی اینستا که سراسر تظاهر متعفن و فیکه نیست) دلم میخواد عکسهای قشنگ ببینم، رویاهای خوب بسازم، دنیای اطرافم مثل فیلمهای سخیف کمدی موزیکال شاد و روشن باشه. از شوآف و خودنمایی و رنگی نمایی ها به دور باشم تا واقعیت زندگی رنگ و نور بگیره.
راه رسیدن بهش چیه؟
باید شروع کنم...
+چقد نوشتن و طولانی نوشتن و روون نوشتن سخت شده برام... خدا لعنتت کنه اینستا!